((( خداحافظی موقت )))
سلام به همه ی دوستای عزیزم
ممنون که تا همین لحظه بیادم بودید
و
با نظرای زیباتون منو تو خیلی از کارا همراهی
کردید
دست همه ی شما رو از صمیم قلب میبوسم
دلم واسه همتون تنگ میشه
آخه من ۱۹/۳ دارم میرم خدمت
سربازی
ولی من منتظر نظراتتون هستم
شما نظرات خودتونو بذارید وقتی برگشتم به
همشون
جواب میدم
منتظرتون هستم
حلال کنید...
خدانگهدار تا بعد از سربازی
امضا:
فرید محمدی
۱۳۹۲/۳/۱۷
بسم الله نور السماوات و الارض
والفجر ولیال عشر والشفع الوتر والیل اذا یسر...
دهه مبارکه فجر
باز سرمای زمستان به تب و تاب افتاد
وقت طوفان شد و دریا دهنش آب افتاد
روی دیوار بجای اثر خون . کف دست
عکس یک منظره ازسایه ی مهتاب افتاد
پدرم باز به یاد همه ی خاطره ها
خاطرات شب و ترس از خطر خواب افتاد
یاد پرواز و فرود پدری جاویدان
یاد آن صحنه ی پر شوکت جذاب افتاد
کارش از پیله ی پوسیده به پرواز کشید
عکس پروانه جدا از قفس قاب افتاد
پرشد از چشمه و سرشار شد از نیلوفر
سرزمینی که دمی در ته مرداب افتاد
باز از شدت خوشحالی این یوم الله
قلمم رقص کنان در غزلی ناب افتاد
(فرید محمدی)
لازم به ذکر است که این شعر برگزیده کنگره شعر انقلابی فجر واژه هاشده است
ای پیر ترین جوان تاریخ بیا ...
آغاز ولایت امام زمان (عج)مبارک باد
اللهم عجل لولیک الفرج
سرباز 6 ماهه
ای روزگار کاش که از تو نشان نبود
یک ذره ای جفا و ستم در جهان نبود
صیاد بهر صید به زه دلت میزند
ای کاش در تمامی عالم کمان نبود
از بهرشیر خواره طلب کرد آب و گفت:
برحال شیر خواره یکی رحمشان نبود
تیر ستم زدند به حلقوم اصغرش
ای کاش همچو تیر به عالم نشان نبود
از حنجر بریده اصغر گرفت خون
گفت ای خدا مرا به جز این ارمغان نبود؟؟
پاشیده گرنشد به فلک خون حلق او
این آسمان ز سرخی او ارغوان نبود
او زنده کرددفتر هستی زخون خود
ور نه ز دین و مذهب و قرآن نشان نبود
ثابت نمود بر همه ی خلق تا ابد
بهر حسین بهتر از این امتحان نبود؟؟؟
( ... )
بمان ...
بی من نرو این کوچه خراب است بمان...
این توطئه ها نقش برآب است بمان
آینده در ذهن تو رویاست و پوچ
اینها همه آثار شراب است بمان
بارفتن تو خانه من بی تو نماند
جای تو دگر داخل قاب است بمان
این چهره ی آلوده به نفرت دل نیست
دلها همه در پشت نقاب است بمان
اینجا همگی دزد نگاه اند ولی...
این عاشق تو مثل عقاب است بمان ...
(فریدمحمدی)
من منتظرلحظه دیدار شدم
یک عمر اسیرم و گرفتار شدم
***
با اینکه نبوده ای کنارم اما ...
از ترس نبودن تو بیمار شدم
***
من مرده ام و عشق تو احیایم کرد
با این همه صد مرتبه تکرار شدم
***
خوابیدم و یک لحظه درون رویا
درمحضرتان دوباره بیدار شدم
***
مست از می ناب قدحی بودم و باز
با دیدن جمکران چه هشیار شدم
***
خالی شده جای تو میان شهرم
از شهر بدون تو چه بیزار شدم
***
ای یوسف پیداشده برگرد که من
دیوانه و سرگشته به اجبار شدم
( پایان)
(( فریدمحمدی ))
(_(تقدیم به میثم جعفری عزیز )_)
لعل لبت مانندخورشیدی که سرد است
طعم لبت همچون رطب در بین هر دست
***
آن لب که من دیدم خرابم کرد یعنی:
هرکس گرفته بوسه از لبهات مرد است
(( فـر یـد مـحـمـدی ))
امام حسن (ع)
نگاه کردی و قلبم عجیب جادو شد
پرید رنگ من امشب شبیه لیمو شد
میان چشم تو یک گله ای پراز آهوست
خوشابحال کسی که شکار آهو شد
میان چشم تو یک بیشه پراز شیراست
نگاه کردی و لشکر چه ساده جارو شد
هلال ابرویت آقا شبیه شمشیری است
که در میان کشاکش صداش هوهو شد
شبیه هیبت چشمان مرتضی چشمش
قوی ترین یل عالم به پاش ترسو شد
کرم نما که کریمی گدایت آمده است
شما ز بسکه کریمی گدات پرروشد
***
(فــریــد)
